روشنی زندگی ما

ماجرای سیسمونی

1389/11/9 15:01
نویسنده : ارغوان
256 بازدید
اشتراک گذاری

یه بار که واسه چکاپ ماهیانه رفته بودم دکتر به دکتر گفتم که میخوام برم تهران و چیزای خوشگل واسه پسملم بخرم که بازم در کمال ناباوری دکتر گفت نمیشه پرواز بده واسه تو ژسر خوشگلم و من باز با گریهههههههههههههه برگشتم مغازه پیش شوشو  بعد دوباره رفتم دکتر و این بار گفتم میشه با ماشین برم گفت این همه راه با ماشین بعد که اسرار منو دید گفت واست دو تا آمپول مینویسم قبل واز رفتن و برگشتن بزن و برو منتها هر ۲ ساعت هم یه استراحتی بکن.

منم خوشحال برگشتم پیش شوشو و گفتم میتونیم بریم ولی تا فهمید که خانم دکتر آمپول داده که بچه جاش سفت باشه گفت نه محاله ببرمت خودم تنها میرم حتما جا بچم خوب میست که خانم دکتر اینجوری گفته ......

حالا کی شوشو رو راضی کنه؟خلاصه نشد که نشددددددددد

مامانم اینا یه مبلغی که واسه سیسمونی کنار گذاشته بودنو دادن به خودمون چون میدونستن ما با چه حساسیتی واست خرید میکنیم و شوشو یه روز تنهایی رفت تهران و واسه تو نازنینم کلی چیزای خوشگل خرید که ایشالله همیشه به خوشی ازشون استفاده کنی.

البته بگماااااااااااااااااااااا مامانی هم کلی زحمت کشید و از این سایت و اون سایت چیز نشون بابا داد تا بابا همونا رو واست بخره .

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)