آیدین مشهدی میشود....
عسلک دوس داشتنی مادر ......زیبای بی تای من برای اولین بار ماه رمضون امسال رفته مشهد
بالاخره شد و رفتیم اون هم چه زمان خوبی شب قدر.....
از ٣٨ روزگی ات که دکتر گفته بود قلب نازنینت صدای اضافه دارد و باید *** اکو *** میشدی وو خدا میداند که بر ما چه گذشت...................................
همونجا تووی بیمارستان مهر وقت اکو که انگار ثانیه ها ایستاده بودند و قصد رفتن و گذشتن نداشتن نذر کردم ببرمت که شکر پروردگار مهربون همون روز همه چیز تموم شد و قلب قشنگت بدون هیچ مشکلی برای زنده بودن من و پدرت میتپید..... الهی شکررررررر
گذشت اون روز خیلی سخت اما نوشتتم که یادم بماند خداوند چقدرررررررر دوستم داشت و دارد
خلاصه که ٣٨ روزگی کجا و دو سال و ده ماهگی کجاااااا؟؟؟؟!!!!!!یه کم دیر رفتیم اما بالاخره رفتیم
پروردگاراااااااا سپاس
پی نوشت: و در مشهد دوستان مجازی مشهدیمان هم زحمت تقبل کردن و سرافرازمان کردن و به دیدنمان آمدند با گل دخترهای جیگرشون . کم بود اماعاااااالی بود