روشنی زندگی ما

اااا جدی؟!

1392/4/27 11:24
نویسنده : ارغوان
676 بازدید
اشتراک گذاری

هشتمین سالگرد عقد مبارکمون بود که هاکوپیان طبق معمول برایمان کارت تبریک فرستاده بود

آیدین : مامان این کتابو کی خریده؟

من : مامان این کتاب نیست

آیدین : پس چیه؟

من : کارته مامان کارت تبریکه

آیدین : کی آورده؟ برای چیه؟ بابا متی خریده؟

من : نه مامان جون کارت تبریکه سالگرد عقدمونه هاکوپیان فرستاده برا مامان و بابا چون کت و شلوار دومادی بابا رو از اونجا خریدیم

آیدین در حال بر انداز کردن پشت و رو و داخل کارته : اااااا جدی؟؟؟؟!!!!!

من : تعجب

 

           

 

بالاخره بعد از مدتها طلسم شکست و آیدین رو بردم آتلیه البته با هزاران ادا و دو تا ساک دستی با خودم برده بودم یکی پر از لباس وو یکی پر از وسایل سرگرم کننده از ایپد گرفته تا خیار!!!!که فیورت آقاس!!!!که اجازه بفرمایند ازشون عکس بگیریم که زیاد هم موفقیت آمیز نبود .... بماند

 

عصر بود و باید میرفتم برای انتخاب عکس ها به آیدین گفتم پسرم من شما رو میبرم خونه ماماچی و من میرم آتلیه عکس انتخاب کنم برات

آیدین هم با خوشحالی پذیرفت  و چند دقیقه بعد فرمودن

-  مامان میخوای بری آتللیله؟

بله مامان

- ااااااا جدی؟؟؟!!!!

 

این روزها تکه کلام عسل شیرین بیانمان شده ااااا جدی؟؟؟ و چنان به جا و جالب به کار میبره که کیف میکنم ......

 

پی نوشت: این ***اااا جدی *** رو از مامانم یاد گرفته وقتی مثلا یه کاری کرده بود و برای مامانم تعریف میکرد مامانم هم میگفت اااا جدی آیدین هم یاد گرفته

 

                      

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (1)

سودابه
27 تیر 92 11:31
خدا حفظش کنه برات لطفا عکسش رو گذاشتی من رو خبر کن ببینموای یادم رفت برای چی اومدم اینجا

سلام.نوه گلم محمد متین در جشنواره نی نی شکمو شرکت کرده اما من قبلا با همراهم به نی نی های دیگه رای دادم

لطفا شما بهش رای بدین

کد ش683است که باید به شماره 20008080200ارسال بشه قبلا از رایتون سپاسگزارم

به خونه وب من و نوه های گلم تشریف بیارین خوشحال می شیم.