پایان 5 ماهگی واتفاق خوب
روزی که ۵ ماهت تموم شد خیلی خوشحال بودممممممممممم چون میخواستم واست غذا دادن رو کم کم شروع کنم و حس خیلی خوبی داشتم و در ضمن قرار بود که آتلیه هم بریم و ازت عکسای خوشگل بگیریم . خیلی ذوق داشتم احساس میکردم بزرگ شدی و خوشحال بودم از این بابت .روزای سختی بودن ولی خیلییییییییییییییی زود گذشتن میدونم که تا چشم بر هم بزارم واسه خودت مردی شدی و من هنوز باور ندارم که مامان شدم ......
روز خوبی بود پایان ۵ ماهگیت البته همه روزای با تو بودن خوبه ولی اون روز حس متفاوتی داشتم واست فرنی درست کردم و اندازه یه قاشق مربا خوری بت دادم و بعد با مامانم رفتیم آتلیه و مامانی تو رو گرفته بود و من تو رو میخندوندم و کلی عکس گرفتی و کلی لباساتو عوض کردم ببخشید مادر خیلی اذییتت کردم ولی عوضش عکسای خوشگل گرفتی و اونقده خسته شدی که تو ماشین برگشتنی نشسته تو بغلم خوابت برد الهییییییییییییییی