روشنی زندگی ما

دارم شکست میخورم

1391/6/18 18:08
نویسنده : ارغوان
318 بازدید
اشتراک گذاری

امروز دقیقا یک هفته اس که لب به پسونک نزدی!!!!!!! خیلی صبر کردم که همه چی اوکی بشه و بعد برات بنویسم از این ماجرای غرور انگیز اما حیف که اینقدر اذیت شدی و اذیت کردی که کم آوردم و الان گفتم تا کمی سبکتر بشم مادر

بمیرم برات نمیدونم من اشتباه کردم؟؟؟؟یعنی الان هنوز وقتش نبود تو آمادگیو نداشتی ؟؟؟؟؟ نمیدونم؟؟؟؟؟

اما اینو میدونم که الان یه هفته اس برنامه خوابت فوقالعاده به هم ریخته فکر نکنی اصلا و ابدا سراغشو نمیگیریا اما بی خواب شدی و بهانه گیر و این هم تو رو هم ما رو خیلی کلافه کرده اما چاره ای نیست و نمیشه کوتاه اومد خیلی شبا هزار بار خودمو لعنت میکنم که چرا این کار رو کردم و کاش نمیکردم و هر لحظه میخوام تسلیمت بشم اما الحمدلله تا حالا نشدم!!! امیدوار هم هستم که نشم و بالاخره تو تسلیم این قضیه بشی.....

فقط بگم خیلــــــــــــــــــــــــــی سخته مادر دیدن این صحنه ها برای تو خیلی شبا یاد اون مامانایی میافتم که بچه هاشون غذا ندارن و شیر ندارن و گرسنه ان و از گرسنگی گریه میکنن و کاری از دست مادر برنمیاد الهی بمیرم برای دلشون یه شب فکر کردم من پسونک رو به خاطر سلامتیت و دندونات و این چیزا دارم ازت میگیرم هست که بهت بدم و نمیدم و نبودنش چیز زیاد بدی نیست چقدر برام سخته تحمل اشکات و بی تابیات ولی اون مامانا مثلا غذا ندارن و نیست که بدن و چه جوری تحمل میکنن اون شرایط رو خدایـــــــــــــــــــــــا؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟!!!!!!!!!!!!

بعدا نوشت:خدایا کاش نباشند هرگز همچین مادران و بچه هایی در دنیاااااااا

بعدا نوشت تر:نمیدونم این دو تا موضوع به هم ربط دارن یا نه(بی پسونکی و بی غذایی ) اما من دائما یادم میاد نمیدونم هم چرا؟

امیدوارم زودتر با خبرای خوش بیام دعا کنین

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (3)

ندا مامان ارشیدا
13 مهر 91 11:56
عزیزم ارغوان جون لازمه مادر پایداری و صبوریه .... غصه نخور درست میشه و ایدین عزیزمون به همه چی عادت میکنه ...چقدر مهربونی
مامان آوا
17 مهر 91 7:34
پيروزيت مبارك عزيزم
مامان سبحان جون
12 آبان 91 21:28
ماشالا به این نی نی ناناس یه سری هم به ما بزنید ممنون