روشنی زندگی ما

به همین راحتی...

1390/3/1 16:32
نویسنده : ارغوان
243 بازدید
اشتراک گذاری

گل پسر مامانیییییییییییییییی الهی قربونت برم  که بزرگ شدی چند شبی هست که خیلیییییییییییی مامانو خوشحال کردی میدونی دیگه تو اتاق خودت تنهایی میخوابی و ما از آوارگی نجات پیدا کردیم و رفتیم تو تخت خودمون ....

راستشو بخوای اصلا و ابدا فکر نمیکردم  به این راحتی باشه شب که میخواستی بخوابی دیگه تنهات گذاشتم و رفیم اتاق خودمون خوابیدیم تو هم مثل فرشته ها تو اتاق خودت خوابیدی اصلا مامانی رو اذیت نکردی همش عزا داشتم میگفتم حالا چه جوری جدات کنم که خدا کمک کرد و نه تو و نه من اذیت نشدیم و اگه با دوست مامان و در حقیقت مامان دوست تو که رومینا باشه ( همونی که همزمان با تو دنیا اومد و کمی قبل از ما تو اتاق عمل بود ) تلفنی حرف نزده بودم شاید حالا حالاها جرات پیدا نمیکردم اما خدا رو شکر که بعد از صحبت با سحر جون منم تصمیم گرفتم تو رو جدا کنم که شد.....

متشکرم خدای مهربون که نزاشتی به من و پسرم سخت بگذره  و همه چی زود رو به راه شد  و ممنون  سحر جون که ترسمو بابت این قضیه از بین بردی...و مرسی پسرم که تو اتاق خودت میخوابی...

البته بگما شب اول من و بابایی اصلا خوابمون نبرد از دوریت و همش نوبتی مییومدیم و بت سر میزدم خوشگلکمماچ

اینم پسر بزرگم که خیلی ناز خوابیده تو تختش

پسر بزرگم

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (1)

ناهید مامان ویانا
2 آبان 90 10:36
عزیزم ماشالله تو چقدر نازگلی و خوردنی هستی پسرک عزیزززززززززززززززززز