روشنی زندگی ما

آیدین دندون دار میشود

سلام یه دونه مامانی به خدا تقصیر من نیست که دیر سر زدم به وبلاگت اولش که کامپیوتر خراب شده بود بعدش که درست شد اینترنتم قطع بود بعدش که وصل شد وبلاگت باز نمیشد و بعدش که باز میشد تو کلی شیطونی میکردی و نمیزاشتی بشینم پای کامپیوتر  خلاصه تقصیر همه بود به جز من !!!!!! حالا اشکالی نداره مامانو ببخش عوضش الان با دست پر اومدم یه روز جمعه وقتی از خواب بیدار شدیم داشتم با لیوان خودمون بهت آب میدادم که یه صداهایی به گوشم خورد  طبق عادت یه نگاه تو دهن خوشگلت کردم اما خبری نبود از دندون خودش نبود اما صداش بود همین یه صدا کلی امیدوارم کرد این یعنی اینکه انتظار مامان داشت سر میومد و تو داشتی دندون دار میشدی خیلی وقت بود که با ب...
28 مرداد 1390

نداشتن هر چیزی به داشتنت می ارزه...

اگه از وقتی اومدی تو دلم تا حالا یه شب بی استرس نداشتم به سلامتی تن نازت می ارزه اگه از وقتی اومدی تو دلم تا حالا همه برنامه های زندگیمون عوض شد به یه لبخند زیبات می ارزه اگه از وقتی اومدی تو دلم تا حالا دیگه هر کاری دوس داشتم نتونستم بکنم به کوچکترین کار قشنگت می ارزه اگه اونقده شیطونی که من تنهایی از پس تو بر نمی یام به یه لحظه در آغوش گرفتنت می ارزه اگه موقع شیر خوردن می می مامانو گاز میگیری و شیشه هم نمیگیری و مامان با گریه بت شیر میده به نگاه رضایت بخشت می ارزه اگه دیگه از تفریح و خواب و مهمونی و سینما و پیک نیک و رستوران ومطالعه و استراحت خبری نیست به یه لحظه آرامشت می ارزه اگه  &nbs...
28 مرداد 1390

دس دس دس دس....

عسل مامانی سلامممممممم باید بازم معذرت خواهی کنم که دیر شد آپ کردن وبت به چند دلیل اول اینکه ماشالله اینقده شیطون شدی که وقت واسه مامانی نمیزاری دوم اینکه یه مدت کامپیوتر خراب بود و... به هر حال الان اومدم که بازم از کارای قشنگت بگم که نمیدونی نمیدونی نخواهی دونست که هر وقت کار جدید میکنی چه شوقی وجودمو فرا میگیره نخواهی فهمید تا روزی که ایشالله پدر بشی تازه اونم نمیدونم که حال و حس منو خواهی داشت یا نه ؟؟؟؟ 13 خرداد بود که یکی دوقدمی 4 دست و پا رفتی البته با کلی تلاش  الانم که مثل بنز برا خودت  میری ماشالله قربون دست و پای کوچولوت...میری و سریعا خودتو به اولین بلندی میرسونی تا بگیرش و بلند بشی که بلند هم میشی عشقت س...
7 تير 1390

کارای جدید

عسلکم یه سری کارا جدید میکنی که هر چند که دیره واسه گفتنشون اما میخوام بگم با عرض شرمندگی خیلی وقته که میشینی  و چند روزی هم هست که منو یا هر کی و هر چی که دم دستت باشه رو میگیری و با هزار مکافات پا میشی انگار مجبوری ؟؟؟؟؟؟؟؟؟ الهی مامان فدات بشه چقده فضولی میکنی ؟؟؟؟؟؟؟؟ اینقده تلاش فقط واسه ایستادن ؟؟؟؟؟؟؟؟ اگه واسه همه کارات اینجوری تلاش کنی حتما واسه خودت کسی میشی .... دد میگی ماما میگی بابا میگی و وقتی عصبانی میشی میگی گ گ هههههههه که فکر کنم فوش باشه  مامانی نباید حرف بد بزنی قربونت برم من........  هنوز نه دندون داری و نه جهار دست و پا میری ولی گمونم تا چند روز دیگه چهار دست و پا هم بری چون داری تلا...
1 خرداد 1390

به همین راحتی...

گل پسر مامانیییییییییییییییی الهی قربونت برم  که بزرگ شدی چند شبی هست که خیلیییییییییییی مامانو خوشحال کردی میدونی دیگه تو اتاق خودت تنهایی میخوابی و ما از آوارگی نجات پیدا کردیم و رفتیم تو تخت خودمون .... راستشو بخوای اصلا و ابدا فکر نمیکردم  به این راحتی باشه شب که میخواستی بخوابی دیگه تنهات گذاشتم و رفیم اتاق خودمون خوابیدیم تو هم مثل فرشته ها تو اتاق خودت خوابیدی اصلا مامانی رو اذیت نکردی همش عزا داشتم میگفتم حالا چه جوری جدات کنم که خدا کمک کرد و نه تو و نه من اذیت نشدیم و اگه با دوست مامان و در حقیقت مامان دوست تو که رومینا باشه ( همونی که همزمان با تو دنیا اومد و کمی قبل از ما تو اتاق عمل بود ) تلفنی حرف نزده بو...
1 خرداد 1390

تازگی ها

سلام پسر نازمممممممم ببخشید که دیر وبت رو آپ میکنم ایندفعه میخواستم نیام و چیزی ننویسم تا اون چیزی رو که واسش داریم دعا میکنیم اگه شد بیام  ولی اون که هنوز نشده و منم دلم طاقت نیوورد که کارای قشنگت رو ثبت نکنم میدونی که مامان فراموشکاره و یهویی یادش میره ... تازگی ها خیلیییییییییییییییییی شیطون شدی ماشالله اینقده که مامانی پشیمون شده یه نینی دیگه بیاره از سر و کولم بالا میری غرررررررررررر که فراوون و همش میخوای بغل باشی از دست تو نمیتونم حتی غذا بپزم دستشویی برم و...ولی یه وقت فکر نکنی اذیتم هاااااااااااا اینقده دوستت دارم که هر کاری کنی اشکالی نداره میدونم تو هم منو دوس داری که میخوای همش تو آغوشم باشی عسل مامان مگه نه؟ م...
25 ارديبهشت 1390

دعا کن فرشته من ....

گل پسر مامانی سلام اومدم بگم دعا کنی دعا کنی که همون جوری که همیشه بهترین ها واسمون اتفاق افتاده این دفعه هم همون جوری بشه میدونم که می خوای از خدا و ایمان دارم که خدا هم میخواد واسمون پس دعا کن فرشته مامان... مثل این نینی کوشولو....                              ...
31 فروردين 1390

اولین سرما خوردگی

پسر ناز مامان سلامممممممم الهی مامان بمیره و تو رو مریض نبینه....کلی غصه خوردم دو سه روزی مریض شده بودی و مف و تف ات آویزون بود و سرفه میکردی بد جور که به قول باباییت با هر سرفه ات انگاری یه تیر به قلب ما میزدن .... نمیدونم چی شد که مریض شدی آخه من که مواظبت بودم تو این سه روز هم هر روز رفتیم دکتر تا زودی خوب بشی از ریه کوشولوت هم عکس گرفتیم که خدا رو شکر دکتر گفت سالمه..... شکر خدای مهربون الان خیلییییییییییی بهتری فقط کمی سرفه میکنی که اونم ایشالله زودی خوب میشه.خیلیییییییییییییییی سخته وقتی سرحال نباشی مادر الهییییییییییی همیشه تنت سالم باشه و خنده هاتو ببینم جیگرم ........... ...
29 فروردين 1390

عکس های اولین نوروز با تو

کل پسرم نمیدونی که امسال عجب سالی بود آخه اولین عیدی بود که من مامان و مهدی بابا شده بودیم و از این بابت هم خوشحال بودیم و هم متحیررررررررررر ولحظه سال تحویل یه حس جدید داشتم که قابل وصف نیست و حتما بابات هم همین جور حرف که نمیزنه ولی از چشاش میشد فهمید که خوشحاله فقط و فقط نگات میکرد و نمیدونم تو ذهنش چی میگذشت ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟خوشبختانه با اینکه سال تحویل ساعت ۲ و ۵۰ دقیقه بود ولی شما بیدار بودی و ما خوشحال از اینکه بیدار بودی ایینم چند تا عکس چند لحظه پس از تحویل سال اولین روبوسی عید که بابایی غرق در شادی بود از وجودت من و عشق کوشولوم آیدین در عید دیدنی منزل پدر بزرگ و مادربزرگ آیدین ...
25 فروردين 1390